بانام ورق گردان تمام هستی....
چون همیشه درآغازسخن
بانام هستی سازهمه هستی
وبعدسخنم رامزین میکنم بانام
رسول ختمی مرتبت حضرت احمدمرسل
... رسول محبت وصفاوصداقت
رسول عرب....
خاتم انبیاء واولیاءو
بزرگ اوصیاء وبعدسخنم را
معطرمیکنم به رایحه خوشبوی
نام بامسمای وصی وجانشین وپسرعمش
ساقی حوض کوثرعلی مرتضی (ع)
واماراویان روایت تاریخ بزرگ کشورمان اینچنین راوی شده اندکه
..... که امیرتیمورگورکانی که به نام تیمورلنگ نیزشهرت دارد به روایت تاریخ آن هنگام که برمرکب قدرت وحکومت سوارگشت وجای پای خویش رادررکاب مرکب حکومت خودمحکم کردوبرتمام سرزمین های تحت فرمان وحکومتش لگامی باخون زد...
وافسارمرکب رابدست گرفتآنچنان انسانهاراازدم تیغ تیزخویش
وسربازان خویش بابیرحمی وشقاوت گذراند
وبه حدی برزمین خون ریخت
که تا
موفق گشت نام خویش رادرصدر
خون ریزترین حاکمان وسلاطین تمام دورانهاجای دهد....
به شهادت تاریخ در اصفهان وشیراز
ازسرانسانهای بی گناه دومناره بزرگ ساخت....
یکی در اصفهان ....
ویکی در فارس وشیراز....
تیمورلنگ هرچندکه درحقیقت نسب واصل ونسبش اصلا به تموچین ((چنگیزخان مغول))نمیخوردونمیرسیدامابسیاردوست داشت خودراهمه جا
ازنوادگان چنگیزخان بخواندومعرفی کند
وبه اون فخرمیفروخت...
هرچند که شایددرریختن خون بیگناهان گوی سبقت را از چنگیزبررگ ربوده بود..
درکتاب منم تیمور جهانگشا که این کتاب اززبان وبه روایت خودتیمورمیباشدمیگویدیکی اززیباترین مناظردرجهان به پیش چشم من ریختن خون یک انسان است وزیباترآن که به هنگامه گردن زدن یک شخص باشمشیرباشدوزیباتروقتیست که خون ازگردن ورگهای بریده اون شخص باشدومن صدایی زیباترازفوران خون دیگرسراغ ندارم.....
سبحان الله....
سبحان الله.....
بارالهامن نمیخوام زبان به بی ادبی بازکنم اما
بارخدایا
واقعادرخلقت تیموروامثال تیمورخدایا......
خداوندا آیا براستی تیمور
ویادیگرامثالان اوواقعاانسان بودند
یاکه ازخاندان شیاطین و اجنه بودند
وبه نام انسان وبه هییت وکسوت انسانهادرزمین زندگی میکردند....
آخروقتی زندگانی اینان را مرور میکنیم اصلا روال وکردار وشیوه زندگیشان درقاموس آدمیت نمیگنجد...
.به شهادت تاریخ درفتح هندوستان و هنگامی که روحانی که امام جماعت پایتخت تیموربوده درجنگ هندبه خواهش وتمناوالتماس ازتیمور
میخواهدکه خودش دست ازحنگ برداردوبه چادرفرماندهی برگردد..
به شهادت تاریخ هنگامی که بلاخره تیموربه التماس و خواهش های روحانی نرم میشودوقبول میکندکه خوددست ازپیکاربکشدوفقط سربازانش را فرماندهی کند....
به شهادت تاریخ شمشیرتیمور
درغلاف نمیرفته.....و
ازبس که ازخون پیله بسته بو ده وازبس که تیموربااون خون ریخته ودراون جنگ ازدشمنان کشته بوده که شمشیرش ازخون پیله بسته ودیگردرنیام خودجانمیگرفته است
وبخاطریکه تیموردوباره آهنگ وعزم رفتن به میدان جنگ رانکندشمشیرش رابدون جازدن درغلاف به چادرش میبرد....
بااینکه خودش اینچنین میگوید
وقتی درشیرازواصغهان دستوردادکه آنقدرانسان هارابکشندکه من بتوانم ازسرهایشان مناره بزرگی بسازم....و
بعدمیگوید چقدرلذت بردم وقتی به مناره ای که ازسرانسانهاساخته بودم اماسال بعدکه برای جنگ میرفته
وازشیراز
بایست عبورمیکرده میگوید
سال بعدکه به همراه لشگربرای جنگ با....میرفتم وقتی ازشیرازعبورمیکردم دوباره چشمم به مناره ای که سال قبل ازسرانسانهاساخته بودم افتاد
اما متاسفانه
دیگراون مناره زیبایی نداشت چونکه سرهایی که مناره راتشکیل میداددیگرگوشت صورتشان خشک شده بودو
مثل سال قبل که ازخون رنگین بودوزیبابوددیگرزیبایی خاص خودش را نداشت
الله اکبر...
الله اکبر
من خداراگواه میگیرم که بدون شک تیمورنمیتوانسته ازنوع آدمیان وازجنس آدمهابوده
زیراهیچ آدمی ...
اصلا هیچ حیوانی حتی نمیتواند به حیوانیت
اینچنین رفتارکند
واینچنین باهمنوعان خود.....
جالب است که به خدمت دوستان وسروران ارجمندم عرض کنم که ((البته عزیزانی که بازندگی این سلطان خون ریزوقسی القلب آشنایی داشته باشند که فبها
امااگرعرض میکنم که جالب باشدازجهت دوستانی که بازندگی تیمورلنگ آشنایی اصلاندارندعرض میکنم که جالب است
که عرض کنم به خدمت سروران ارجمندم که باتمام ظلمهایی که ازاین سلطان قدرتمندوجلادوخونریزووحشی سرمیزده است عرض کنم که تیمورلنگ به دین وشریعت اسلام ودین......
و مسلمان بوده است...
..شایدبعضی ها
تصورکنندازاین همه جنایات طبیعتا
اینجنین سلطانی لامذهب بوده
ومثلاشراب خور
ودائم ا
لخمربوده که همیشه مست و لایعقل باشدووووو...
امانه....
نه...
تیموربه دین وشریعت اسلام ومسلمانی وبسیاربسیارمذهبی ومقیدبه احکام اسلام وبسیارهم به نبی مکرم اسلام ارادتی خالصانه داشته است ودرحکومت واموردینی خیلی ازاحکام اسلام به درستی ودقت انجام می شده است ...منباب مثال اگرکسی شرابخوری میکردیادیگرخطاهایی که اسلام نهی کرده وووو...
یامثلا درحکومت تیمورمثلا خودتیموردرکتابش میگویدمن حاضرم یک تشت پرازطلا واشرفی و جواهرات گران بها رابرسریک کودک ده ساله بگذارم وان کودک ازاین طرف سرزمین من به آن سر ...وآخرسرزمین من ...وبارای پیاده هم.....تضمین میکنم که دراین طی طریق کردن این کودک ازاین طرف تا آن طرف سرزمین تحت فرمان من((سرزمین وکشورهایی که تحت حکومت تیموربوده است بقدری زیاد وبزرگ وامپراطوری تیموربه حدی وسیع بوده است که تاریخ نویسان میگویندهیچگاه خورسیددرسرزمین تیمورغروب نمیکرده است ....یعنی اگردرشرق امپراطوری تیمورغروب وشب بوده است درغرب امپراطوری تیمورهواروشن وصبح وخورشیدداشته طلوع میکرده واین نشان ازبزرگی امپراطوری تیمور ووسعت فتوحاتش ولشگرکشی های اوبوده است)) و بااطمینان تضمین میکرده که اگر کودکی باتشتی پذازاشرفی برسرازشرق امپراطوری باپای پیاده به غرب امپراطوری لذودیک نفرحتی یک نفرنیزمزاحمت برای اون کودک نخواهدایجادکردوباوحودیکه سرزمین های تحت حکومت خیلی زیاد بوده آنلاین سخن تیمور نشان از امنیت در کشورهای تحت امراوبوده آیت زیراتیموذاعتقادداشت که اگذدرکشوری دزدی صورت گیرد اوبلافاصله وبدون فوت وقت وبسرعت وبدون محاکمه اول ازهمه دست داروغه شهرراقطع میکندوخلاص...واواعتقادداشت اگرداروغه خودش دزدنباشدیااینکه درکارش سستی نکندازمحالات است که دزدی شود........