با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه !! معذرت میخوام.
من هم معذرت میخوام.
دقت نکردم ...
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه
خداحافظی کردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم
کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم
.دخترم خیلی آرام کنارم ایستاد همینکه برگشتم به اوخوردم
وتقریبا انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو کنار“
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:
وقتی با یک غریبه برخورد میکنی ، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی
برو به کف آشپزخانه نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی.
آنها گلهایی هستند که او برایت آورده است.
خودش آنها را چیده.
صورتی و زرد و آبی
آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
در این لحظه احساس حقارت کردم
اشکهایم سرازیر شدند.
آرام رفتم و کنار تختش زانو زدم
بیدار شو کوچولو ، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاری که امروز داشتم
نمیبایست اونطور سرت داد بکشم
گفت :اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
من هم دوستت دارم دخترم
و گلها رو هم دوست دارم
مخصوصا آبیه رو
گفت : اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو ...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به آسانی در ظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان
چه سرمایه گذاری
ناعاقلانه ای !!
اینطور فکر نمیکنید؟!!
به راستی کلمه
“خانواده“ یعنی چه ؟؟
خیلی خوب بود
سلام خوبین؟
ما یه وب درست کردیم
خوشحال میشیم بهمون سر بزنین [گل]
با تبادل لینک هم موافقیم[قلب]
سلام!
خیلی قشنگ و تاثیرگذار بود!
من آپم خوشحال میشم بیای!
خیلی خیلی داستان خوشملی بود و آموزنده
راستی چرا آپیدی خبرم نکردی
آپم بدوووووووووووووووووووو بیااااااااااااااااااااااااااااااااا
درود هم دنیایی خوبم!
دستمو می گیری؟!
میای آینده رو با ما بسازی؟!
منتظر آرزوتم سریع بیا مهربون
آپم بدووووو بیااااااااااااا جالبه حتما بیااااااااا
خوبه که بلاخره اومدی!
واقعا راست میگید...
من هیچ وقت قدر خانوادمو نمیدونم
تولدمه!
میای؟!
چرا مطلب جدید نمیذاری؟؟؟
خیلی قشنگ بود عزیزم.
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند، میگویند حساسیت فصلی است، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم...
زندگی یه فرصته برای رویش قدر لحظه لحظه شو بدونیم تا کوچک کوچک نمونیم
salam veb jalebi dari bemanam biya man linket kardama
اپم بدو
سلامممممم........................

عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن...............
خیلی خیلی خوشمل بود....................